توسط - VARASH
شاعر شدم که زندگی ام را غزل کنم تا کام زهر مار خودم را عسل کنم تا آمدم به متن خودم را بغل کنم دیدم دو سطر پیش به پایان رسیده بود
توسط - VARASH
این آخرین قرارمونه … این آخرین باره که میای فهمیدی انگار از نگاهم … اما هنوز دستامو میخوای میخندم و از توو خرابم … چشمات انگار راست میگفت فهمیدی و چیزی نمیگی … یا هرچی که میخواست میگفت . هرچی ازت دورتر میشم … دلم برات تنگ تر میشه هرچی ازم سردتر میشی … خاطره هات کمرنگ میشه با متروی بعدی قراره … از من فقط یادم بمونه از تو فقط روی لباسم … عطری که بت دادم بمونه . این آخرین باره عزیزم … این آخرین تصویره از من فک کن که من اصلا نبودم … تو فکرتم… فکراتو بشکن
توسط - VARASH
دنیای بعد از تو من سوژه ای غمگین دنیا یه عکاسه زوم کرده رو چشمام بدجوری حساسه دستام که تنها شد یعنی یه بازنده ام حتا تو عکسامم بی تو نمیخندم برگرد و برگردون عشقو به تقدیرم تا برنگردی من آروم نمیگیرم هر ثانیه بی تو تکرار یه درده دنیای بی دستات پاییزی و سرده بارون که میباره دل تنگ تر میشم یه جایی مابین رؤیا و تشویشم همراه تو میرم تو کوچه های شهر بی مرز و بی قانون از قبل عاشق تر